برداشت‌‌هایی از بیانات امام خمینی (ره).

شما ملاحظه کنید، بزرگتر مرد عالَم که بعد از رسول الله حضرت امیر- سلام‌الله علیه- در حالی که مملکتش چندین مقابل مملکت ایران بوده است، آن وقتی که ایشان خلافت داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ایران، [و] یک مقداری از اروپا زیر سلطه ایشان بوده است، وقتی که ما ملاحظه می‌کنیم رفتار یک همچو سردار بزرگ، یک همچو رئیس دولت با مردم خودش، با اشخاصی که بین خودشان هستند، ملاحظه می‌کنیم که چه جور ایشان رفتار می کرده است. زندگی اش پایین‌تر می‌خواسته باشد از همه افرادی که در مملکتش زندگی می‌کنند. می‌فرماید شاید در یمامه- در سرحدات - یک کسی باشد که گرسنه باشد. آن وقت ایشان به خودشان آن طور سختی می‌دهند، به طوری که خانواده ایشان نگران بودند از این طور زندگی که ایشان می‌کند. و ایشان، همین رئیس دولت، یک چیز و - غذای زبری که داشته است- توی یک ظرفی می‌کرده است، سر آن را مُهر می‌کرده که نبادا سَرِ این را باز بکنند و داخلش یک روغنی بکنند، یک چیزی بکنند. با مردم چه جور بود؛ شبها- به طوری که نقل شده است- دور می‌گردیدند تنها و به دوش مبارکشان غذا حمل می‌کردند دور خانه‌ها به اشخاصی که یتیم بودند، فقیر بودند، چه بودند، تقسیم می‌کردند. و این معلوم نبود الّا بعد از این که فوت شدند - شهادتشان - شهید شدند. آن وقت معلوم شد. و آن طوری که نقل کردند در یکی از منازل که رفتند چند تا بچه کوچک در آن منزل بود؛ گریه می‌کردند بچه‌ها، گرسنه بودند، بعد از این که رفتند و خودشان غذا دادند به آنها، چه کردند و بعد حضرت شروع کرد برای آنها یک کاری کرد که اینها را بخنداند؛ حتی مثل این که - مثلاً- صدای شتر کرد. گفت من آمدم این جا اینها گریه می‎کردند، دلم می‌خواهد حال که می‌روم اینها خندان باشند.(1)
همین آدمی که، همین حضرت امیری که توی مسجد وقتی که می‌آمد با سایرین پهلوی هم می‌نشستند و صحبت می‌کردند وقتی رفته بود توی آن مزرعه آن رعیتی که آن جا بود یک غذایی داشت. حضرت فرمود: غذا داری؟گفت: چیزی که لایق شما باشد ندارم. [حضرت] گفت: چیه؟ بیاور. پیه را آورد؛ کدو را با پیه سرخ کرده بود؛ و خیال می‌کرد حضرت امیر منزلش بساطی هست و حالا این کم است! در صورتی که حضرت امیر شاید در تمام عمرش هم یک همچه غذای دلچسبی شاید - شاید- نخورده بود! بیا؛ با هم نشستند: آن رعیت مزرعه، و این هم رئیس همه. با هم نشستند و خوردند. بعد هم پا شد حضرت، لب آب آبی که داشت عبور می‌کرد دستهایش را با شن شست و با مشتش آبش را خورد و شکر کرد.(2)
اگر فرض کنید یک نفر مثل حضرت امیر - سلام الله علیه - حکومت داشته باشد در یک مملکتی سیره او را وقتی که اهل این مملکت ببینند که زندگی خودش چی هست، چه جور اعاشه می‌کند با دار و دسته خودش چه جور رفتار می‌کند، اولاد خودش چه جور هستند، زندگی اولاد خودش چه جور هستند، اصحاب خودش چطور هستند، قوم و خویشهای خودش چطور هستند، بستگان و نزدیکان خودش چطور هستند، وقتی توده مردم نگاه کردند که رئیس مملکتشان وضع خوراک و پوشاکش از خود آنها کمتر است، وقتی که می‌آید نماز جمعه می‌خواهد بخواند چون یک پیراهن دارد شسته و تر پوشیده است به حسب تاریخ، بالای منبر وقتی خطبه می‌خواند دامنش را این طور می‌کند که خشک بشود، یک پیراهن دارد وقتی که دو تا پیراهن کرباس می‌خرد خوبش را می‌دهد به قنبر به حسب تاریخ و بدش را خودش تنش می‌کند، وقتی آستینش بلند است آستینش را از این جا پاره می‌کند، دیگر لب آستین باید چه بشود و چه بشود ندارد، وقتی مردم دیدند یک همچو موجودی.... بر سرتاسر کشورهای زیاد، در مقابل کشور ایران حکومت دارد، یعنی ایران جزء حکومت او، مصر جزء حکومت او، حجاز جزء حکومت او، عراق جزء حکومت او، یمن و امثال ذلک همه جزء حکومت اوست ولی وقتی که زندگی‌اش را می‌بینند، می‌گویند ببینید یک همچو زندگی می‌کند.(3)
یک همچو موجودی که آن سعه مملکتش هست خودش وقتی یک قاضی را تعیین کرده است، به حسب تاریخ وقتی که دعوا ما بین خودش و یک نفر یهودی واقع می‌شود قاضی احضار می‌کند نمی‌گوید من حاکم‌ام، حاکم یک همچو جایی تو هم نوکر منی، قاضی من هستی، منصوب از قِبل من هستی، این را نمی‌گوید. می‌آید می‌نشیند مقابل قاضی، وقتی قاضی می‌گوید که یا اباالحسن می‎گوید این حرف را نزن نسبت به من با او فرق نگذار، تو قاضی هستی نباید فرق بکند، وقتی هم حکم بر ضدش می دهد قبول می کند. وقتی مملکت یک همچو موجودی رأسش باشد، [اصلاح می‌شود]، اسلام این را می‌خواهد ما که فریاد می‌زنیم که حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی، البته ما نمی‌توانیم یک همچو موجودی پیدا کنیم، خودش هم فرمود که شما قدرت بر این ندارید، لکن اعانت کنید مرا به تقوا، اعانت کنید مرا به سداد و درستکاری.(4)
بهترین حاکمی که در اسلام بعد از رسول الله پیدا شد حضرت امیر - سلام الله علیه- بود و مع الأسف حکومت کوتاهی داشت و ما وقتی که سیره‌ی ایشان را در عمل از تاریخ اخذ بکنیم و فرمایشات ایشان را در خطبه‌ها، نامه ها، اخذ بکنیم، و رفتار ایشان را با رعیت و همین طور رعیت با او، رفتار استانداردهایی که می‌فرستادند در اطراف. یک مملکت بسیار بزرگ بود دیگر. حجاز و مصر و ایران و عراق و سوریه و یک مقدار از اروپا، و آنها همه تحت سیطره بودند. و وقتی که می‌فرستادند، سفارشهایی که می‌کردند نسبت به این که چه جور باید رفتار بکنید؛ و چه جور هم رفتار می‌کردند آنها؛ و مردم با آنها چه وضعی داشتند؛ اینها همه در تاریخ هست. زندگی خود امیرالمؤمنین که معروف است همه می‌دانند. یک آدم متعارف نمی‌توان آن طور زندگی کند. حتی اشکال کرده بودند که خوب، شما اگر زندگی‌ات این است، پس چرا همچو قوی هستید؟ در یک جایی می‌فرمایند که این درختهایی که در بیابان پیدا می‌شود هم چوبش محکم تر است، هم آتشش قوی‌تر است، برای این که آب کم خوردند. این طور نیست که هر کس زیاد خورد و چرب خورد و شیرین خورد، این یک آدم قوی ای بشود. بلکه شاید بسیاری از این غذاهای، خصوصاً این غذاهای غیر عادی، برای انسان، شاید سستی و ضعف و اینها هم می‌آورد. در هر صورت در زندگی‌اش وقتی که انسان می‌بیند که یک پوستی بوده است- این طور نقل می‌کنند- که شبها این پوست را می‌انداختند و خودشان با حضرت فاطمه- سلام الله علیها- رویش می‌خوابیدند. و روزها همین پوست را علوفه رویش می‌ریختند برای شترشان. و در خوراک هم کسی نمی‌توانست آن طور زندگی بکند.(5)
هیچ کس همچو زندگی و خودشان هم می‌فرمایند شما‌ها نمی‌توانید؛ لکن در تقوا و در ورع با من اجتهاد کنید؛ با من موافقت کنید. وضع حکومت این طوری بود و این طور خاضع در مقابل قانون. رئیس یک ملت، که توسعه ریاستش این قدر زیاد بود و قدرت ارتشش آن طور، آن طور خاضع در مقابل قانون که وقتی قاضی ای که خودش نصب کرده او را دعوت می‌کند، که یک کسی ادعایی داشته یا ایشان ادعا داشتند که راجع به یک زرهی، یهودی هم بوده آن طرف، وقتی که - به حسب نقل - قاضی ایشان را احضار می‌کند، همان قاضی که خودش نصب کرده، تشریف می‎برند. وقتی قاضی می‌گوید یا اباالحسن، می‌گوید نه. باید من و او را علی السواء حساب بکنی. قاضی باید نظرش به هر دو علی‌السواء باشد و به من با کنیه که یک احترام است اسم نبر. یا علی بگو. و وقتی هم که قاضی رسیدگی می‌کند و حکم بر ضد حضرت امیر می‌دهد، حق می‌دهد. منتها یهودی می‌آید ایمان می‌آورد، اسلام می‌آورد. می‎بیند که اسلام این است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگی‌شان، وضع عدالت‌شان، رسیدگی‌شان به فقرایشان معروف است، [در] تاریخ هم هست که خانه‌هایی بوده است که مطلع نبودند که کی می‌آید برایشان چیز می‌‌آورد. ایشان می‌بردند. از یک جایی می‌رفتند، بچه ها گریه می‌کردند. ایشان وارد شده بود به آنها غذا داد و تلطف کرد و اینها. بعدش شروع کردند یک صدای مثل صدای شتر که بچه ها را بخندانند! گفتند من وقتی آمدم این بچه‌ها گریه می‌کردند. دلم می‌خواهد حالا که می‌روم بخندند بچه‌ها. این یک حاکمی است که توسعه حکومتش از حجاز تا مصر، تا ایران تا افریقا، تا همه اینها، بوده است. خوب، البته هر کس که نمی‌تواند؛ هیچ کس نمی‌تواند.(6)

راهبردهای تصریحی:

1- رعایت مصالح مردمی در حکومت امام علی (علیه‌السلام) در اولویت قرار داشت.
2- سادگی و بی تکلّفی از خصوصیات بارز حکومت امام علی (علیه‌السلام) بود.
3- حضرت علی (علیه‌السلام) الگوی بزرگ زمامدار الهی در حکومت اسلامی است.

نکات استبناطی:

1- مفهوم دقیق و عمیق مردمسالاری دینی را می‌توان در حکومت امام علی (علیه‌السلام) جستجو و پیدا کرد.
2- عشق و ارادت به مردم و برآورده ساختن حوایج آنان برای رضای خدا، عصاره‌ی حکومت امام علی (علیه‌السلام) بود.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (ره)، ج6، صص 440 و 441.
2- صحیفه امام (ره)، ج7، صص 233 و 234
3- صحیفه امام (ره)، ج7، صص 257 و 258
4- صحیفه امام (ره)، ج7، ص 258
5- صحیفه امام (ره)، ج8، ص 231
6- صحیفه امام (ره)، ج8، ص 232

منبع مقاله :
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول